یاد یه باری افتادم که داشتیم باقالی میپختیم. هی دو
دَقه یهبار میومد در قابلمه رو بر میداشت. میگفتم بر ندار این
صاب مرده رو! نمیپزه سر دلمون میمونه.
میگفت بخارشو دوس دارم بوی خوب میده. گفتم یه قابلمه آب جوش بذار روی گاز یه مشت
ادویه و گلپر بریز توش هی بیا درشو بردار اگه خیلی فتیش بخور داری. به خرجش نرفت
که نرفت. بعد خودش مجبور شد در توالت رو وا بذاره، حولهاش رو تکون بده. در نهایت
هم شبهنگام جرات نمیکردیم فندک بزنیم بس که گاز متان جمع شده بود توی اتاق.
حالا هی میاد دو جمله مسج میده، یه موزیک شیر میکنه،
چارتا عکس لایک میکنه، یه کاور فوتو عوض و دوباره دیاکتیو. عین عن نپخته نباش!
وایسا جوابتو بگیر!
No comments:
Post a Comment